لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند

ساخت وبلاگ
این روزها کمی سر در گمم. همیشه فکر و خیالم اینه یه روزی سقوط میکنم.همیشه حس پرت شدن از بلندی رو دارم و این واقعا عذاب آوره. فکر میکنم و فکر داره دیوونم میکنه. توگمراهی و شاید دو راهی موندم.نمیدونم چی پیش میاد . حالم نه خوبه نه بد. احساس میکنم سردرگمی یعنی اینکه مردی ولی زنده ای. دوستدارم برم یه جای دور دست در یه جنگل ، یه کلبه چوبی باشه و کمی هیزم.صبح از خوابی که واقعا خوابیدم بلند شم و برم سراغ هیزم ها ، ابرها کنارم پرسه بزنند و من تبر بزنم به ترک یک تنه درختی که خشک شده و باید رها بشه.یه چکمه پام باشه و پرسه بزنم در اون محیط. چای کندکی ام اماده شد .و بیدار بشه بیاد بیرون. کاپشن من تنش باشه و بگه سلام صبحت بخیربگم بیا چاییمون آمادست.یه کلاه. یه شال دور گردن. یه ما . و یک چشم که دنیای منه ...بیدار شدم . خواب خوبی بود...گاهی فقط ی کلمه کل زندگیت و میبره زیر سوالفقط ی کلمهفقط ی سوالچرا؟ چی شد که نشد؟ لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...ادامه مطلب
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 17 آبان 1401 ساعت: 12:11

مسافری از وجودمون در مرداد ماه 1400 میهمان همیشگی خونمون خواهد بود.به امید پیشرفت و موفقیت روز افزون این مسافر دوستداشتنی ...با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیابـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام …تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :دوستت دارم فرزند عزیز تر از جانم!من و مادرت به انتظار نشسته ایم تا بسازیم آنچه را که خدای تو و تو میخواهی... لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...ادامه مطلب
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:32

آهسته بیا

چیزی هم ننویس

نظر هم نگذار

همان که بخوانی بس است

من به بی محلی آدمها عادت دارم

هادی متمدن

قرار نبودهر شب
یڪے
پشت پنجره
اشڪ هایش را پاڪ ڪند
و بہ اندازه ے دلتنگے هایش
ستاره ها را بشمرد!
حتے
قرار نبود ڪسے برود
و من
این هارا بنویسم

لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:32

من بلد نیستم حرف قشنگ زیاد بزنم

روزهای خوبی تو راه دارم

و خدارو صد هزار مرتبه شکر

سهند بابا نزدیک به سه ماهش شده و میخنده همش

تا باشم که دنیات رو گلستون میکنم، اگر هم رفتم یه بهار سبز واسه
آیندت باقی میزارم.

تو برای من یک قطره از خدایی و خدارو شکر بخاطر وجود تو و مادر زیبات

برای من شما بهار هستید

بهاری که در زمستان هم دارمشون.

لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:32

خدیا:

چه خود ساخته هایی که مرا سوخت

و چه سوختنهایی که مرا ساخت

به من فهمی عطا کن

که بعد از سوختنم ، ساخته ای آباد از من به جا بماند

افسرده بودم اما بلند شدم، راه رفتم ، و دویدم .... دارم پرواز میکنم و در اوج میبینمتون...

به امید اون روز...

هادی امروز فقط چهار ماه از موفقیتت گذشته، دقیقا دی ماه 98 اومده و الان اردیبهشت 99 هستش ، سه روز دیگه تولدته و اوج گرفتن رو در پیش داری ، پس تلاش کن

لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 71 تاريخ : شنبه 22 شهريور 1399 ساعت: 2:36

بابت همه چی ازت ممنوم، زندگیه خوبی رو بهمراه همسر عزیزم در پیش گرفتیم، خدارو شکر داریم جلو می افتیم و ان شاالله داره روزهای خوبی برامون  پیش میاد.

سحر جان بابت تموم روزهایی که بهر دلیل و بهر طریق بهت سخت گذشت منو ببخش. خیلی دوستت دارم رفیق

مائیم و نوای بی نوایی *** بسم الله اگر حریف مائی

لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 12:40

خداروشکر کاروبارم خوبه ، همه چی داره اوکی میشه ، زندگیم از اون حالت استرس خارج شده و وارد سومین ماه آزمایشی کارم دارم میشم. خدا بزرگه و شکی نیست . خدا هست و هیچ جای نگرانی نیست.

لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 22:03

همه چی داره راه خودشو طی میکنه . بد کلی درجا زدنها بالاخره استخدام شدم. زندگی هر طور که هست داره مدیریت میشه ، خوب یا بد داره میگذره ...مدتیه عجیب به فکر رفتنم! دو بار خواب از دست رفتنم رو دیدم و چندی لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...ادامه مطلب
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 103 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 0:56

وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی
آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم
که جز آرامش آغوشت
تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…

به زندگی ام خوش اومدی سحر جان جانان

 

لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت: 14:42

در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم 
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند ...

سید تقی سیدی .

لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند...
ما را در سایت لبخند تو تعادل شهر را برهم میزند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadimotamadena بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت: 14:42